15 May, 2008


The Verse of Sight
by Sohrab Sepehri

I take an oath to the sight
When the speech is to start,
And to the flight of the dove from the mind,
That a few words are in captivity.

My words were as bright as a piece of lawn.
I told them:
The sun is in front of your doorway,
Which will shine over your manner if you let the door ajar.

And I told them:
Stone is not the adornment for the mountain,
Just as a metal is not an ornament for the pickaxe.
There is a treasure concealed in the earth,
That prophets were astonished by its glow;
Look for that treasure!
Take your instants to the pasture of mission.

And I heralded the tread of the messenger,
The proximity of the day, and the up-raise of colors.
I heralded the stirring sound of the rose, hidden behind the hedge of harsh words.

And I told them:
The one, who sees a garden in the memory of the wood,
His face will be blown by an eternal enthusiasm.
The one, who befriends the bird,
Will have the most tranquil sleep on the earth.
The one, who catches the light from time,
Will open the windows by his sigh.

We were under [the shadow of] a willow.
I picked up a leaf and said:
Open your eyes; do you need a better sign than this?
I heard them saying:
Enchantment! He knows enchantment!

They saw a prophet on every mountain,
[But] they carried the clouds of denial.
We sent the wind for them to deceit them.
Their houses were full of chrysanthemums,

[But] we kept their eyes closed.
And kept their hands off the branch of consciousness;
And filled up their pockets with habits;

And made their dreams agitated by the sound of mirrors’ peregrination.

translated by: Sonia
***
سوره ی تماشا
سهراب سپهری

به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن،
واژه ای در قفس است.

حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.

و به آنان گفتم:
سنگ آرایش کوهستان نیست،
همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ.
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.

و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ.
به طنین گل سرخ، پشت پرچین سخن های درشت.

و به آنان گفتم:
هرکه در حافظه ی چوب ببیند باغی،
صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند.
هرکه با مرغ هوا دوست شود،
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.
آنکه نور از سرانگشت زمان برچیند،
می گشاید گره ی پنجره ها را با آه.

زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم، گفتم:
چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟
می شنیدم که به هم می گفتند:
سحر می داند، سحر!

سر هر کوه رسولی دیدند،
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سر شاخه ی هوش.
جیبشان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.

25 comments:

Ionela Băloi said...

hi
nice poem, i like it. i start to read some peoms of S. Sepheri few months ago.
very nice!!

Anonymous said...

عطر یار آمد
☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼
سال دگر و بهار آمد ☼♥☼ هنگامهء عطر یار آمد
وسمه چو زند به سرو سنبل ☼♥☼ صد بوسه زند به گل چو بلبل
نرگس به نسیم چو غنچه وا کرد ☼♥☼ پروانه بهار گل صدا کرد
یاس و گل مریمم شکوفا ☼♥☼ گلهای بهاره ام چه زیبا
این عید و بهار گل چه زیبا ☼♥☼ تبریک به تو گل شکوفا
☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼
☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼
☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼

Anonymous said...

سلام
ای تمام هستی
ای روح شراب مستی
سلام ای
بهانهء دل
ای جام
پر نور عشق
سلام
و
سلامی
به پاکی باران
بهاری
بر گل همیشه عاشق
که تصوری
برعشقش نیست
سلامی به سرخی
آلاله های عاشق
و
سلامی به سپیدی
زلال اشک

سلام بر توای
گل همیشه بهار
که بر زمستان وجودم
گرمی مهر
دادی
و با عطر
شکوفه های گیلاس
وترنم
باران بهاری
جلوه ای مست
بدان
بخشیدی
سلام به تو ای
سرچشمهء محبت
ای سبز تر از
دلهای سبز
ای همیشه
ماندگار
سلام
نوشته توسط آب

Anonymous said...

باز هم بیا
باز هم بیا
باز هم درون شعر من
صد نغمه با آتش دلا
*
اینجاست شور عاشقی
اینجاست صد شور دگر
کی میشود منزل کنی
در باغ دل آسیمه سر
*
دل در بهار سبز تو
شوری به دیوان میشود
گر دل گذاری کوی دل
یکباره ویران میشود
*
آهسته بر قلبم بیا
تا دل شود مفتون تو
جادوست چشمت از طرب
لیلی شود مجنون تو
.........................

Anonymous said...

on jay khali be einha por mishe :
www.atash-ab-toofan.blogfa.com
www.atash-ab-toofan1.blogfa.com
www.atash-ab-toofan2.blogfa.com
www.atash-ab-toofan3.blogfa.com
www.atash-ab-toofan4.blogfa.com

Anonymous said...

aval ba doostanetoon shoroo mikonam
age doost dashtid be dasteshon beresoonid !
آتوسا
*********

آسمان چشم خود هر شب چه زیبا میکنی
از برای دلبری گویا مهیا میکنی
**
تا لبت با غمزه ای چون گل هویدا میشود
غنچه سرخ لبت بر رخ شکوفا میکنی
**
وای از آن کاتشی کز چشم تو آید بجان
این دل سرگشته راباعشق پید ا میکنی
**
سبزه روئی٬ سرو قامت٬ ساحل دریا دلت
قطره اشک مرا با غم چو د ریا میکنی
**
ای که صدهاعاشق و شیدا دوان درکوی تو
با نگاه آتشین در دل٬ چه غوغا میکنی
**

****** ************** ******

تقدیمی از:آتش
به گل روی
شما

Anonymous said...

مریم
*********
مرا آخر اسیر خانه کردی
به گرد شمع دل پروانه کردی

رها کردی دلم را در دلت مست
دلم در کلبهء عشق تو بنشست

یکی چون شانه گشتم مست گیسو
شدم عاشق بر آن چشمان جادو

من و این دل در آن زلفت نشستیم
هزاران عهد با زلف تو بستیم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بیا و عاشقی را کن مهیا
بیا مِنت بِنِه بر این دل ما
♥♥
خُم مستانه در چشم تو پیداست
بهار آشنائی با تو زیباست
♥♥
نمایان کن دلم را در رُخت مست
هزاران گل به زلفت خیمه می بست
♥♥
دلاراما ٬ سر ابیات بر چین
مراد و مطلب دل را درآن بین
♥♥♥♥♥♥♥♥

Anonymous said...

میترا
***********
مگو هرگز خریدارم نبودی ** به کوی عاشقی یارم نبودی
یگانه یاس مست آتش افروز ** تویی مستانه در فکرم شب و روز
تو را تا بینهایت دوست دارم ** به کویت عاشقانه بیقرارم
روم در مست لبهایت به صد نوش ** کجا هرگز کنم یادت فراموش
امید دل ، دوچشمان مرا بین ** گل سر بیت ابیاتم تو بر چین
*****************
تقدیمی از : آتش
به گل روی
شما

Anonymous said...

لیلا
♥♥♥♥
لاله از روی تو٬ عاشق کش شیدا شده است
ماه از کلبه چشمان تو پیدا شده است
♥♥
یاس مدهوش شد و نغمه بلبل سر شد
باغ و بستان ز رخت محو تماشا شده است
♥♥
لرزش عشق به گیسوی شبت دریائیست
زورق چشم ودلم درپی دریا شده است
♥♥
اي عزيز دل من سر گل ابیات بچین
دل مجنون همه در چشم تو لیلا شده است
♥♥♥♥♥♥♥♥
سروده و تقدیمی از : آب
به گل روی
تنها
شما

Anonymous said...

فريناز
♥♥♥☼♥♥♥
فکرم همه در این شد شاید که مرا بینی ♥☼♥ شاید که به یک نغمه ٬ غمهای دلم چینی
رسمست وفاداری ٬آنسان که نکو داری ♥☼♥ این پرده زرُخسارت شاید که تو برداری
ياس و گل اطلس را چون خاك رهت ريزم ♥☼♥ مستانه برآن مويت چون شانه بياويزم
نوش از خُم چشمانت در میکدها رفتم ♥☼♥ در پای تو افتادم مستانه غزل گفتم
از هر نگه مستت صد شعر و غزل گویم ♥☼♥ مستانه به هر گلشن عطر نفست جویم
زیبا رخ و طنازی صد نغمهء آوازي ♥☼♥ سربیت غزل برچین تا آتش دل سازي
♥♥♥☼♥♥♥☼♥♥♥☼♥♥♥☼♥♥♥☼♥♥♥☼♥♥♥
سروده اي از : آب
به گل روي
شما

Anonymous said...

رويا
♥☼♥☼♥
ره به كويت مي سپارم تا مگر يارم تو باشي ♥♥ آه مي سوزم ز عشقت تا كه گلزارم تو باشي
وسمه مي گردم به شوقي در گذر از ماه ابرو ♥♥ تا مگر چون ماه تابي بر شب تارم تو باشي
يادها دارم از آن رخسار تو بر قاب اين دل ♥♥ اي همه شعرو غزل مستانه در كارم تو باشي
اي كه رسوا كرده اين دل سر گل ابيات برچين ♥♥ تا ببيني از خدا خواهم كه دلدارم تو باشي
☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼♥☼
سروده و تقديمي از : آب
به گل روي
شما

Anonymous said...

به که پیغام دهم
***********
به که پیغام دهم
به شباهنگ
که شب مانده به راه
یا به انبوه
کلاغان سیاه
به پرستو که سفر میکند از
سردی فصل
یا به مرغان
نکوچیدهء مرداب گناه
به که پیغام دهم

دست من
دست تو را میطلبد
پای من
راه تو را می پوید
چشم من
روی تو را می جوید
بی تو از خویش
گریزانم
دل من باز
تو را میخواهد
به که پیغام دهم

******************
برگی سبز از یک سروده
******************
تنظیم از : آب

Anonymous said...

عاشق كش عيار
♥☼♥☼♥
سمرقند و بخارا فرش پايت♥♥♥ تمام عاشقان جانا فدايت
وحيد و مهدي و داود و اكبر ♥♥♥ اميد و آرش و بهبود و اصغر
نويد و ناصر و افشار و مهيار ♥♥♥ همه قربان تو اي نازنين يار
يگانه يار تو اي آتش افروز ♥♥♥ فداي خنده ات فرشاد و بهروز
اميدم مستي چشمان تو مست ♥♥♥ به سر بيت غزل نام تو بنشست
♥☼♥☼♥♥☼♥☼♥
♥☼♥☼♥
سروده و تقديمي از : آب
به گل روي
شما

Anonymous said...

ای پناه قلبها ی بی پناه
ای نگاهت آتش صبح پگاه
**
ای امید آرزوهای غریب
ای چنان لبخندمیخکهانجیب
**
ای برنگ اشکهای گرم شمع
ای حیای قطره آزرم شمع
**
ای عبور تو غروب آرزو
بغضهای نا شکفته در گلو
**
کوچه د ل با تو ز یبا میشو د
قطر هء عشقم چو دریا میشو د
**
عشق یعنی یک طلوع آرزو
با گلاب چشم دل سازی وضو
**
عشق یعنی سبز بودن تا ابد
از لبانش بوسه چیدن یک سبد
**
زندگی عشقیست در اوج بهار
اوج لبخندی به سیمای نگار
**
زند گی یعنی فروغ روی تو
بسته جانم در خم گیسوی تو
**
عشق شد یکبرگ از گلدان تو
میو ه های عاطفه چشمان تو
**
قلب من تقدیم چشمان تو شد
دل فدای تیر مژگان تو شد
**
دلنوازی میکنی بهر وجود
بگسلد آن تیرمژگان تاروپود
**
سروده و تقديمي از : آتش

Sonia said...

Mamnoonam az sheraye ghashangetoon!
Waghean ghashangan!
Bazam montazere sheraye ghashangetoon wa commentatoon hastam! :)

Anonymous said...

سلام
سلام
به زيباترين شب اواخر تابستان
سلام
به خيال انگيز ترين
سرودهء عشق
سلام به روياي زندگي
سلام به صداقت نگاه
سلام به يگانه سرودهء عشق
سلام به آفرينش
سلام به هرچه كه تو دوست ميداري
سلام
سلام
*****
زيبائيها
در پس پردهءهر نگاه
در موج موج هر لبخند
و در سادگي كلام
آرميده
هر صبح
با ياد نگاهي
و
هر شام
با درخشش ستارهءمستي
همراه ميشوي
دل به وادي عشق ميدهي
و
در سكوت لبخند
به نظارهء اشكها مينشيني
طلوع هر صبح
راز آفرينش لبخند
و
غروب هر شام
آغاز يك غمست
كه در بيكرانهء هر نگاه
به تبسم
يك شبنم مهر
بر گلواژه هاي چشم
مينشيند

تو زيبايي را
سرشار از احساس
به شوق يك لبخند
بنظاره مينشيني
و با قطرهء اشكي
بدان جاودانگي
ميبخشي
تو اي سرودهء مهر
لبخند هميشه بهارت را
به ميهماني دلم
بنشان
تا راز آفرينش را
در چشمهاي تو بتماشا
بنشينم
با من باش
تا طلوع
يك آفرينش
با من باش

Anonymous said...

تقديم به شما :

--------------------

سوز هجران
♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥
♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥
در پس پرده چشمانم که پنهان می شوم
یاد چشمان تو می آید پریشان می شوم
♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥
با سرشک اشک می بوسم لب پیمانه را
در میان اشک غم یک لحظه مهمان می شوم
♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥
یک دمی با یاد تو با اشک هم پیمان شوم
لحظه ای دیگر به یادت شاد و خندان می شوم
♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥
یاد دارم یک شبی مستانه خواندی سوز عشق
تا که رفتی از جفا اینگونه گریان می شوم
♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥
سوزها گفتم ز هجرت با دل شمع حزین
رفتی واشعار دل را سوز هجران می شوم
♥♥♥☼♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥☼♥♥♥
حالیا آبست اين دل آتشم همسوي عشق
آتش سرگشته را در کوی رندان می شوم
♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥
♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥
♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥♥♥♥☼♥♥♥
سروده و تقدیمی از : آب و آتش
به گل روی
شما

Anonymous said...

با تو ره ميسپارم
با تو در وادي عشق
به پايكوبي سكوت
ميرقصم
و با گلبرگ نگاه
به ميهماني
شقايقهاي عاشق
ميشتابم
با تو ميخندم
با تو ميگريم
با تو سوز اشك را
به تبسمي
ميشكنم
و گل لبخند را
به ترانهء دلها
مينشانم
با تو احساس را
به كلبهء دلها
ميكشانم
با تو رنگ بودن را
به غزل عشق
ميسرايم
و
جام جام نگاهت را
در بزم
مستي دل
مي چشانم
تو اي گلواژه هاي
شعر بودن
عشق را
در نگاه خسته ام
به تبسم يك
لبخند
و به نازكي
خيال
در هم آويز
تا طلوع عشق را
به سيماي تو بتماشا
بنشينم
با من باش
تا راز
آلاله هاي سرخ را
در جام جام نگاهت
بنظاره
بنشينم
با من باش
تا سپيدهء
يك
آفرينش
با من باش
با من باش

Anonymous said...

ميبخشيد
گويا امشب خيلي وقتتونو گرفتم
شعري رو كه براتو ميذارم
از طرف
آتش
بازسازي يا به عبارتي تكميل شده
اين شعرو بتوصيهء يكي از دوستان
تكميل شده

كه اميدوارم شما هم بپسنديد
و نظرتونو در كل به اين مطلب و مطالبي كه امشب براتو فرستادم و بگيد
((لطفا))

قسمتهايي كه داراي فاصله هستند از كسي ديگر و بقيه از آتش ميباشد

:مثل

امشب شکسته بالی

(((از يك دوست)))

و

که مینویسم در آغوش سحر
به تو ای یگانه معبود م
مرا
باور کن
*

يعني تا ستاره
از آتش ميباشد

:تقديم بشما


---------------------------



باور کن
*****
امشب شکسته بالی

که مینویسم در آغوش سحر
به تو ای یگانه معبود م
مرا
باور کن
*
چشمهای خسته

قلب به خون نشسته
این شبهای حسرت
مرا
باور کن
*
امشب که در حسرت توست

هزار ترانه عشقم
قصیده قلبم
سروده های عاشقانه
عشق بی بهانه ام
وین

دلدادگی

مرا
باور کن
*
این روزها
که تمام فکر من
پیش توست

ترانه های سروده ام
تصویر نگاه توست
گل اندیشه ام
چشمهای دلربای
توست
تو ای
همیشه در شعرم
جاری

بی سامانی افکار

مرا
باور کن
*
چشمهای من برای همیشه
تورا میخواهد

تورا
تنها تورا میخواهد
ای بیکرانه در یای مهر
ای سوداگر عشق
ای سرزمین
افسانه های دیرین
و ای
امواج خروشان
زندگی
بیا وببین
همه نگاه
منتظر به عشقم را
دیدگانی که از شوق دیدارت
بسته بر در
شیدائیست

پس شیدائی چشمهای

مرا
باور کن
*
اگر آخرین جمله مرا میخواهی

سوگند
به آن خدائی که عشق را
زینت دلهای پاک نهاد
آدم را آفرید
و
هوا را
در کنارش
عاشق و سرمست
گرداند
به همان آفریدگاری که
مجنون را افسانه کرد به دیده لیلی
و فرهاد را کوه کن نمود به قصه عشق شیرینش
آری
سوگند به هزار هزار
ترانه عشق
به دریا دریا
قصیده دل
به دل ستارگان آسمان
عشق
وبه تمامی آنچه که
خدای عشق
آفرید
بدان

دوستت دارم

نازنینم
محبوبم
دلدارم
بدان فقط تو در قلب من
گرمی بخش محفل
شعری
پس

آخرین جمله

مرا
باور کن
دوستت دارم
باور کن
☼☼☼☼☼☼
سروده و تقديمي از: آتش

منتظر نظراتتون مينشينم

ايامت هميشه خوش


در انتظار

Anonymous said...

سلام دوست گرامي
شب بخير
شنيدم كه از شعرهاي داراي قافيه و.. بيشتر خوشتان ميآيد
قسمتي از شعر غم پرست و قسمتي نيز از شعر ديگرم را تقديم ميكنم اميدوارم نظر شما را داشته باشم

: تقديم بشما

-----------------------------



غم پرست
۩۩۩۩۩۩
آرامتر بیا
آرامتر بیا
ای بیخبر زما
بر خاک گور ما
یکدم نظر نما
آرام سایه ای
دست اشاره ای
یک گوشه نظر
بر سنگ تیره ای
آرام خفته است
قلب شکسته ای
بر خاک سرد غم
نجوای خسته ای
اینجاست دل بگور
اینجاست خانه ام
کی میزند کسی
آهسته بر دلم
آرامتر بیا
آهسته تر بخوان
ای بیخبر زما
بر سنگ تیره ام
یکدم نظر نما
خاکستر زمان
آمد به این سرا
همچون غبار ره
دزدید چهره ام
آرام و بیصدا
در گور سرد خود
آرام خفته ام
درد نهفته ای
راز نگفته ام
آید به صورتم
موجی ز خستگی
خشکید بر لبم
تلخی خنده ای
آخر چرا خدا
جز غم نمیشود
در این سرا دلی
همدم نمیشود

دل می تپد ز غم
در روز وصل او
شادست چهره ام
در باطنم غروب
او چون نهال شاد
خندان و خُرّم است
برف سپید غم
در چهرهء من است
دانم که عشق من
در او نمیشود
عشقش ز سینه ام
بیرون نمیشود
اینک که بسته شد
درهای آرزو
بنشسته روبرو
تور سپید او
آمد رقیب ما
چون یار ما جوان
بغض دلم شکست
در حسرتی نهان
آرامتر بیا
آهسته تر بخوان
یک لحظه در برم
بر سنگ تیره ام
نجوای غم بخوان
نجوای غم بخوان
آرامتر بیا
آرامتر بیا
آرامتر بیا
☼☼☼☼☼☼
سروده و تقديمي از : آتش


ادامه دارد

Anonymous said...

قسمتي ديگركه تقديم بشما ميشود

--------------------------------

بوی گُل گرفت
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تا که آمد عطر عشقت خانه بوی گل گرفت
زانکه شد عطرت به دل ٬ کاشانه بوی گل گرفت
♥♥
مست گشتم از می و ساقی و ساغر یاسمن
چون شدم مست رخش ٬ میخانه بوی گل گرفت
♥♥
با ز کرد ی خرمن نیلو فری را جا ن د ل
چون کشیدی شا نه بر گل ٬ شا نه بوی گل گرفت
♥♥
چشم شوخت زد به قلبم تیر صدها ناز را
تا قدم زد بر دلم ٬ ویرانه بوی گل گرفت
♥♥
بر لبت مِی را زدی مستا نه بر پیما ن شبی
تا زدی لب را به مِی ٬ پیما نه بوی گل گرفت
♥♥
غنچهء لعل تو بر گلهای عا لم خنده زد
این سرا با خنده ات ٬ مستانه بوی گل گرفت
♥♥
تور اطلس را ببر کردی عزیزم ٬ نا ز نین
تا عروس د ل شدی ٬ این خانه بوی گل گرفت
♥♥
سوز آتش گشته ای ای د لستان نا زنین
چونکه پیچید عطر تو ٬ غمخانه بوی گل گرفت
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سروده ای از : آتش

نظر يادتان نرود لطفا

ايامتان خوش


در انتظار

Sonia said...

mamnoon az sheratoon :)

Anonymous said...

سلام
شب خوش
از اينكه اينقدر لطف داريد و نظر خودتون و بهم ميگيد خيلي خيلي ممنونم
واقعا ممنونم
چشم سعي ميكنم
اما واقعا شايد نتونم چون هرچه كه از دلم مياد اونو بصورت كلمات نقاشي ميكنم
ميتونم يه سئوال شخصي ازتون بكنم
يه سئوال كه شايد در برگيرندهء خيلي از مسائل اينگونه شعر گفتن من باشه
سئوالي كه چند شاخه هست اما در كل داراي يك مفهوم بوده و منو براي بهتر گفتن و ساده تر گفتن كمك ميكنه
لطفا اگر اجازهء سئوال يا مثلا سئوال درختي منو ميديد بفرمائيد تا در ديدار بعد خدمتتون ارائه كنم
طاعاتتون قبول
ايامتون خوش

در انتظار

Ionela Băloi said...
This comment has been removed by the author.
Ionela Băloi said...

I miss ur posts...